اگر کمی زودتر ، داستان سو تفاهم عاشقانه
.: اگر کمی زودتر ، داستان سو تفاهم عاشقانه :.
ورود به آرشیو داستان کوتاه

با اینکه رشتهاش ادبیات بود، هر روز سری به دانشکده تاریخ میزد. همه دوستانش متوجه این رفتار او شدهبودند. اگر یک روز او را نمیدید زلزلهای در افکارش رخ میداد؛ اما امروز با روزهای دیگر متفاوت بود. میخواست حرف بزند. میخواست بگوید که چقدر دوستش دارد.
( متن کامل در ادامه مطلب )

ورود به آرشیو داستان کوتاه

با اینکه رشتهاش ادبیات بود، هر روز سری به دانشکده تاریخ میزد. همه دوستانش متوجه این رفتار او شدهبودند. اگر یک روز او را نمیدید زلزلهای در افکارش رخ میداد؛ اما امروز با روزهای دیگر متفاوت بود. میخواست حرف بزند. میخواست بگوید که چقدر دوستش دارد.
( متن کامل در ادامه مطلب )

+ نوشته شده در دوشنبه نهم دی ۱۳۹۲ ساعت 14:47 توسط admin
|
